ایلیا طلاایلیا طلا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

*ایلیا *جوجه طلاییه من

24روزگیت و شیرین شدنت...

عشق مامان امروز 24روزته و من هنوز دارم با زردیت میجنگم.... یه کم بهتر شدی اما وقتی گریه میکنی هنوز زردی و بدنتم همچنان زرده...الان5روزه دارم بهت قرص میدم.خیلی بیحال میشی وقتی میخوری اما چاره نمونده واسم....این لعنتی و باید منو تو باهم شکست بدیم وگرنه اون منو از پا درمیاره.... خیلی شیرین شدی وقتی بهمون نگاه میکنی و میخندی دلمون میخواد بخوریمت.بابا مجید میگه:مری نمیدونی انقدر روزا دلم براش تنگ میشه که میخوام تعطیل کنم بیام خونه....مطمئنم اگر کار ماله خودش بود میومد میدیدت....صبحا هم که میخواد بره انقدر قشنگ نگاهش میکنی و براش ادا در میاری که همیشه دیرش میشه وقته رفتن.... اینم چندتا از عکسات که تو این چند روز گرفتم ا...
21 مرداد 1393

غوله زردی و غصه دار شدنه مامان مرجان

عزیزدله مادرروزی که خواستن منو مرخص کنن گفتن ایلیای من زرده...اونم 11. گفتن نمیشه ببریش وباید بستری بشه انگار غمه عالم تو دلم نشست و همه خستگیم دوباره نشست تو تنم....هرکاری کردن نذاشتم بمونی و اوردمت تو خونه و برات دستگاه گرفتم تا 3روز موندی زیر دستگاه...برات خیلی سخت بود واذیت میشدی اما با هر کلکی بود خوابوندمت...اینم عکست تو اون روزای سخت بعداز3روز بردمت آز دادی که متاسفانه شده بود17 و دیگه کاری ازمن برنمیومدو باید بستری میشدی........ هیچ وقت یادم نمیره اون روزارو...بدترین شب و روزای زندگیم بودن...دردای خودم به کنار باز شدنه بخیه هامو خونریزیه شدیدم به کنارهمشو میتونستم طاقت بیارم اما بودن تو تو دستگاه و خونگیری از ...
4 مرداد 1393
1